چطوری مصطفی

" دُرُســت مـثـلِ یـک بـرکـه، آرام و ســاکـتـم ایــن روزهــا سـنـگ نــیـنـداز و آشــوبـم نــکـن! فــقـط بــگـذار، عـکـسـت آرام و نــرم در دِلَــــــم بــیُـفـتـد ... ! "

چطوری مصطفی

" دُرُســت مـثـلِ یـک بـرکـه، آرام و ســاکـتـم ایــن روزهــا سـنـگ نــیـنـداز و آشــوبـم نــکـن! فــقـط بــگـذار، عـکـسـت آرام و نــرم در دِلَــــــم بــیُـفـتـد ... ! "

دوست یعنی
کسی که پیشت هست آرومی
و وقتی نیست احساس می کنی
چیزی توزندگیت کمه
دوست یعنی
کسی که ساده وبی منظورحرفاتو میزنی
خیالت راحته هیچ سوءتعبیری نمیشه.....

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۱۱ دی ۹۳، ۱۹:۰۳ - سید مرتضی
    !!!!!!
  • ۳ دی ۹۳، ۲۲:۲۴ - علی رضا
    اوهوم
نویسندگان

۱۳۶ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

مسلمانی

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۰ ب.ظ

مسلمانی رفت خانه یک مسیحی،
برایش انگور اوردن خورد، برایش
شراب اوردن گفت حرام است،
مسیحی گفت: عجبا از شما مسلمانان انگور میخورین اما
میگویید شراب حرام است در حالی این از آن بدست آمده...
مسلمان گفت: ببین این زن شماست و این هم دختر شماست درسته؟؟؟ گفت بله!!!
گفت: ببین خدا این را به شما حلال کرده و آن (دخترت) را حرام...
در حالی که آن از این به دست امده است... ..

«حی علی العزای» خدا می رسد به گوش!!!

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ب.ظ

کربلا

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۲۸ ب.ظ

روایت یک واقعیت

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۱۴ ب.ظ


ایرانیان عزیز بخونید و کمی به جای خنده فکر کنید!

توی همه ی ملت ها بین همه مردم دنیا رسم شده ک میگن ایرانی از همه با غیرت تره!همه میگن ایران و ایرانی جنگید تا رنگ ناموسش رو کسی نبینه!

اما مدت هاست دنیای جدیدی به وجود اومده به نام دنیای مجازی ک هیچ چیزه اون واقعیت نداره و ملت های دیگ این رسم رو بین ما ایرانی ها به وجود اوردند ک ما با استفاده از این دنیای مجازی آبروی خودمونو ببریم و ملت های دیگه به جای ما بخندند!
بله دوستان ما بدون اینکه به موضوعی توی دنیای مجازی فکر کنیم فقط میخندیم
من یک روزنامه نگارم ک شاید تمام طول روز رو توی دنیای مجازیم چند وقت پیش خبر کاملا دروغی طی چند روز تمام دنیای مجازی رو فراگرفت!خبر مبنی بر این بود ک “خانم جوان بوشهری به خاطر نیاز جنسی لامپی رو به داخل واژن خود فرو کرده و پزشکان بیمارستان امام خمینیه بوشهر این رو بیرون اوردن”

من هم مثل خیلی از جوون ها به این موضوع خندیدم اما کمی فکر کردم ک شاید دروغ باشه!

من و جمعی از دوستای خبر نگارم چند روز تمام تلاشمون رو کردیم تا به این نتیجه رسیدیم
.
.
.
“شما از خودتون نپرسیدید که اگ ایشون میخواسته خود ارضایی کنه چرا این همه ابزار خوب باید لامپ رو انتخاب کنه ک خیلی خطرناکه و ممکنه بشکنه؟
درضمن توی بوشهر بیمارستانی با این تجهیزات و پزشکان به نام امام خمینی وجود نداره!
اگر ایشون میخواسته با این لامپ حال کنه چرا این لامپ رو تا آخر فرو کرده با وجود اینکه میدونسته ممکنه بشکنه!!


دوستان کمی هم واقعیت رو ببینید

این خانم قربانیه یک درگیریه ناموسی شده و عده ای بی رحم و از خدا بی خبر برای ضربه زدن به این خانواده این خانم بی گناه رو با بی رحمیه تمام زور گیر کرده و پس از تجاوز شدید لامپی رو در واژن این خانم فرو کردند و سپس خانواده ی این خانم رو خبر کردند و این اتفاق به هیچ وجه در بوشهر نیفتاده”اسم شهر رو نام نمیبرم تا آبروی این خانواده بیشتر از این ها خورد نشه”
.
.
.
اری دوستان بار دیگر هم ما ایرانی ها بازیچه ی مشتی وطن فروش خاعن شدیم و آبروی هم وطن خودمون رو در طی چند روز بردیم!


این خانم فقط قربانیه این حادثه بوده یا وجودی ک ما ایرانی ها از ایشون یه **** ساختیم
پس از پایان این تحقیق من به سختی از خودم ناراحت شدم و حتی نمیتونم خودمو ببخشم اما با پخش این تحقیق من و دوستانم در تلاشیم تا بیش از این آبروی این خانواده رو به باد ندهیم

همه ی ما ناموس داریم من از همه ی شما ایرانی ها تمنا میکنم به ناموستون قسمتون میدم ک این تحقیق رو برای همه بفرستید شاید کمی از گناهمون کم بشه و آبروی این دختر برگرده

پایان

عبرت زندگی

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ


چه آمد بر سر اقوام و خویشان
که گردید جمعشان اینطور پریشان

چرا فامیلها از هم جدایند
چرا مردم به این حد بی وفایند

چرا خواهر ز خواهر می گریزد
برادر با برادر می ستیزد

چرا دختر ز مادر ننگ دارد
پدر با بچه هایش جنگ دارد

چرا مهر و محبت کیمیا شد
رفاقتهای دیرینه ریا شد

برای اغنیا هم لذتی نیست
فقیران را به جایی عزتی نیست

به ظاهر خانه هامان کاخ شاه است
درونش یک جهان اندوه و آه است

در و دیوارها کاشی و سنگ است
ولی هر خانه یک میدان جنگ است

دگر از بذل و بخششها اثر نیست
ز انصاف و مروتها خبر نیست

عموجان، خاله جان، دیگر نگوئیم
برای مرگ هم در آرزوئیم

یکی حج می رود سالی دو سه بار
کنارش خواهرش نادار و ناچار

یکی با سود اموال نزولی
رود مکه به امید قبولی

یکی از کربلا و شام گوید
یکی از فخر بر اقوام گوید

یکی نازد به ماشین و به باغش
یکی باشد تکبر در دماغش

یکی وقتی به ماشینش سوار است
فقط مثل بتی از زهرمار است

چنان در غبغبش باد غرور است
که گویی از نژاد سلم تور است

بزرگترها ندارند احترامی
نجابت شد عوض با بدحجابی

شرف را مثل کالا می فروشند
برادرها برادر را بدوشند


هنوز بابا نمرده سر دماغ است
سر میراث، دعوا داغ داغ است

خلاصه وضع تعریفی نداریم
همگی بر خر شیطان سواریم.

خدایــــــــــــا1

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ب.ظ

ﺧﺪﺍﯾـــــــــــا...
??????????????
ﺍینروزها خیلی ها ﺩﺍﺭند ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺻﺪﺍیت می کنند:
??????????????
یک نفر ﺭﻭی ﺗﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
??????????????
یک نفر داخل یک سلول ﺯﻧﺪﺍﻥ
??????????????
یک نفر ﮐﺎﺭتن خواب ﮔﻮﺷۀ ﺧﯿﺎﺑاﻥ
??????????????
یک نفر ﺗﻨﻬﺎیی در ﺍﺗﺎﻗﺶ وچشم انتظاربه زنگ درخانه اش...
و خیلی های دیگر...
??????????????
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺩلهایشان ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ و ﺣﺮفهایشان را بشنو...
??????????????
ﺧﯿﻠﯽ ها به تو ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭند...
??????????????
ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺯندگی هایشان ﺑﮑﺶ...
??????????????
خدایا اینروزها خیلی ها دستهاشون به سمت اسمونت بلنده...
??????????????
خدایاهیچ دستی راناامیدازدردرگاهت برنگردان..
??????????????
آمیــــــــــــــــــــن یارب العالمین
????????از گوشه ی اشکهایت یادی زما کن التماس دعا
9
1393/8/2